عصیب و گرده برون کن ، وزو زونج نورد
جگر بیاژن و آگنج ازو بسامان کن
بجوش گردن و بالان و زیره باکن از وی
نمک بسای و گذر بر تبنْگوی نان کن
به گربه ده و به عکه سپرز وخیم همه
و گر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن
وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون بوگان کن
زه ای کسایی ، احسنت ، گوی و چونین گوی
به سفلگان بر فریه کن و فراوان کن